با نگارم عهد بستم جز رضایش را نخواهم
هم دل و هم پایبندم من ولی از غم تباهم
روز من بی روی چون خورشید او تاریک تاریک
فکر با یادش کنارش دل به سوی او نگاهم
مجرم عشقم که جرمم عشق هست و هر زمانی
دل خوشم چون روز محشر اجر دارد این گناهم
حزن و غم در چهره دارم آه و صدها ناله کارم
جای او در سینه ی من نام او همراه آهم
ماتمش شیرین شیرین می شود بعد از وصالش
او بیاید اهل مسجد ورنه اهل خانقاهم
دین من عشق است و دلبر مثل روح و جان جسمم
دور،از او تار تار و در کنارش چون پگاهم
در خیالاتم چه تابان مثل ماهی می درخشد
یک گدا در کوی او هستم ولی چون پادشاهم
تاج شاهی خون بهای دام و زندان شد ولی من
می کنم این تاج شاهی را فدای قعر چاهم
گنج دنیا را به جای دیدنش کی میپذیرم
هر زمان می گویم این را نیست کوکب مثل ماهم
جز وصالش را نه میخواهم نه می جویم که با او
عاشقی پیروز و بی او مثل شاهی بی سپاهم
استاد مجید مهرگان در سال 1324 در شهر رشت متولد شد.
نظرات شما عزیزان:
سپاسگزارم از وبلاگ خوبتون نسترن کوگانی
سپاسگزارم اقای امیری
<img src="http://loxblog.com/images/smilies/smile%20(27).gif" width="18" height="18">