تو ای دل تا به کی یعقوب گونه عمر می بازی
به چوگانت بیا میدان و با این گوی کن بازی
نشستن با بدان غیر از بدی حاصل نمی دارد
بمان تنهای تنها و بخوان شعر و بزن سازی
تو از خاکی بمان خاکی نباش از مردمان شاکی
که جز چندی همه دارند خوی گرگی و بازی
جهان فانیست ای دانا نمیمانی تو هم چون او
بمان تا لحظه ی رفتن کنار یار دمسازی
به آن روزی که ((ندعو کلّ اُناسِ))به مولاشان
بیار ایمان که با اینت سرا در فردوس اندازی
رضای خالقت در هر زمانی پیش رو باشد
که عالم بی رضای او ندارد ارزش غازی
چه زیبا عالمی دارد سکوتی از سر حکمت
بیا کمتر بنال ای دل که شاید یافتی رازی
نوای ساز ایرانی کند تاثیر در روحم
ندارد حس و احوالم نشان از راک و از جازی
تمام خوش نویسی مینشیند بر دلم اما
که این خط شکسته پیش چشمم دارد اعجازی
به این شعری که عاشق گفت،می آید به تحسینش
خداوند غزل ،حافظ،همان مجذوب شیرازی
نظرات شما عزیزان:
سباسگزارم با تشکر نسترن کوگانی
پاسخ:ممنونم خانم کوگانی،لطف دارید
پاسخ:مرسی عزیز دل.میئونم که به درد نمیخورن ولی بالاخره به بهونه ی اینا یکی مارو هم یاد کنه جای شکرش هست
چشم اگه فرصت کنم حتما تصاویر هم میزارم
پاسخ:اختیار دارید