تن پر تیر تو خونین جگرم کرد ،برادر
زار و درمانده شکسته کمرم کرد ،برادر
دست و پا میزدی و تیغ چه میکرد و همین داغ
عاقبت خاک دو عالم به سرم کرد ،برادر
باد غارت که وزید از طرف لشکر شیطان
خشک شد باغ من و بی ثمرم کرد،برادر
درد این غصه که شد عرش خدا بر سر نیزه
یک شبه پیر شدن را هنرم کرد،برادر
میزبان بودن این قوم نمکدان شکن پست
زخم دل را نمکین ،دربه درم کرد ،برادر
هر زمان تیر ستم رو به یتیمان تو آمد
دست تقدیر به آنان سپرم کرد ،برادر
به خیالم که تو در مجلس مشروب نبودی
تا که آن طشت طلا با خبرم کرد ،برادر
درد دل کردم و گفتم که بدانند چه داغی
این چنین عاشق خونین جگرم کرد ،برادر
نظرات شما عزیزان:

زخم دل را نمکین ،دربه درم کرد ،برادر
درود بر برادر بزرگمهرم
بسيار شعر وزين و زيبايي بود!
از خوانش واژه ب واژه آن و بيت ب بيت اين غزل زيبا
لذت بردم
درپناه خدا و شفاعت حضرت زينب!
همايون باشيد برادر فرهيخته